حوزهژورنالیسمیادداشت آزاد

موضوع‌نامک

بولتن فشرده و گزیدهٔ موضوع‌نامک، هر از گاه، با گردآوری اندیشه‌های ناب و زلال در سرفصل‌های بنیادین فقه، بنیهٔ نهفته در این سرچشمه‌ها و کارآمدی آن‌ها در به‌سامانی دشواری‌های جامعهٔ امروز را یادآور می‌شود و با گذاردن موضوع‌های پیچیده و پرسش‌های نو بر میز فقه‌پژوهی، در اندیشهٔ شناساندن سَبْک‌های نوینی است برای به میدان آوردن توان اجتهادی و استنباطی فقیهان و فقه‌پژوهان در گستره‌ای فراخ‌تر و گونه‌گون‌تر، در قالبی گزارشی و با تک‌نگاری، که هدف و رسالت آن‌را با جریان نشر، پیوسته نمایان‌تر ‌ساخته.

چکادهایی را می‌ستاید و غبار از گوهرهایی می‌زداید، که با جامعه‌افرازی، خیزش‌آفرینی و میان‌داری، پیمان‌های استوار را به‌نیکویی گزاردند و اینک به‌فراموشی‌سپاری آن‌ها و نبود جایگزین فکریِ درخور، به ایستایی جامعه و نبود پرسش‌های انگیزاننده و پیش‌برنده انجامیده است؛ از این روی، این مجله حوزوی، تنها در پی انتشار و سریان‌بخشی به فکرهای پخته، رسیده و برکنارمانده نیست که اینک به بیان آمده و نسخه‌ای منشور برگزیده تا نشر را نیز بیازمایند، بلکه از اساس، نوزایی پیاپیوسته تفقّه و نیک‌نگری را، در حرکت و سریان‌یابی روش‌مند و بر پایه اصول می‌داند. اندیشه، در کارزار و نشر است که می‌بالد، نمایان می‌شود، سرشاخهٔ نو رویانده، پیوندهای درونی و بیرونی آن استوار می‌گردد.

موضوع‌نامک، افزون بر این‌که در پی نام‌و‌نشان رسانه‌ای است و با نمودن سبکی کم‌هزینه، خوشایند و درخورِ نقد و بازخوردگیری، پای‌بند به روش‌های آکادمیک، بر آن است، با پای‌افشاری بر ارائه و انتشار، و گذاردن سیر خردورزی و فقه‌پژوهی بر بوم نشر، راه اندیشه‌ورزی فقیهانه را در قاب رسانه بازنماید؛ چراکه بی‌گمان، توانایی ارائه، خود جزئی جداناشدنی از انگاره‌پردازی است.

سخن نخستِ هر شماره، متنی است راهبردی و دَرنِگَرنده به مبانی فقه.

جامعهٔ ارادی، پرهیز از جبرگرایی و جزم‌اندیشی، پای‌افشاری بر سیر آفاق و انفس در پویایی اندیشهٔ فقهی، فقهِ جامعه‌ساز، فریضه‌بودن دانش، پیوند ناگسستنی و بایسته وَحی و دانش و نقش دانش در بهره‌گیری از وحی، فلسفهٔ اجتهاد و بایستگی آن، دوری از عامیانه‌نگری به پدیده‌ها و سهل‌اندیشی، نوزایی درونی فقه، مرزهای دانش سودمند و ناسودمند، رسالت گره‌گشایی، ‌کارگشایی و بن‌بست‌شکنی فقه، چرایی قانون و حیات‌بخشی آن، راه‌کار رهایی از تمدن جاهلی، فقه و سررشته‌داری سرشتاری زندگی، پای‌‌افشاری بر فقهِ معنا و روح القوانین، اجتهادِ هدف‌مند، شناخت‌های پیرامونی فقه، فقهِ سنت‌شناس و آشنا با آیین‌مندی آفرینش، فقهِ عرصه‌ها، فقهِ شهر، اجتهاد، و قانونِ جاری و ساری، فقهِ زندگی، فقهِ پویا و در حرکت و دگرگونی و فقهِ دانش‌مدار و پژوهش‌محور، از جمله کلیدواژه‌هایی است که در سرمقاله‌های این نشریه در کانون نگاه قرار گرفته است.

پیش‌فرض موضوع‌نامک در بررسی موضوع‌های نوپدید، منظومه بودن نظام اندیشگی اسلامی است که به این امر در سرمقاله‌های بسیاری پرداخته است.

کتاب هستی و آفرینش، بن‌مایه و خاستگاه ممتازِ فقهی نزد «نامک»یان است، بِسانِ کتاب حکیم الهی، سنّت و خرد.

تفقّه، از آن‌جا که بر پایهٔ اصولی استوار بر وَحی و اندیشه بنا گردیده، مهارتی است چندسویه و در ساحَت‌های گوناگون سودمند. این چندسویگی و پیوسته‌برقراریِ گزاره‌های اصولی است که کارامدی فقه در پاسخ به پرسش‌ها و دشواری‌های دیگر میدان‌های علمی و عملی را بازنموده است؛ هم‌چون ریاضیاتِ پایه، که در بسیاری دانش‌ها، گشایش‌ها و راه‌کارها، با بهره‌گیری از آن امکان‌پذیر است و به ویژه‌کاران در رشته‌های گوناگون، توان گره‌گشایی می‌بخشد.

توانایی پاسخ‌گویی و گره‌گشاییِ «نظامِ حجیت و پذیرشِ» ارائه‌شده در فقه اسلامی را می‌توان به تمامی جغرافیای در پیوند با انسان گستراند.

در دانش‌های پایه، پزشکی،‌ کیهان‌شناسی، زیست‌شناسی و… پیش از کشف قضیه‌ها و اصل‌های حاکم بر هر دانش، آن‌چه سبب می‌شود و دانشمندان را بر‌می‌انگیزاند که نهایت تلاش و عزم خود را برای دست‌یابی به این قانون‌ها و کشف رویه‌ها و روال‌های ناشناختهٔ هستی به‌کار گیرند، پای‌بندی استواری است که به نظم بی‌نهایت هستی دارند و این‌که این آفرینش، بی‌گمان، با گزاره‌ها و دستورهای دگرگون‌ناپذیری پابرجاست که با آگاهی از آن‌ها، به برنامه‌ریزی بهینه زندگی و گذار کم‌آسیب‌تر از دشواری‌های آن  و گذرانی سودمندتر دست‌خواهیم یافت. این رویکرد، در دانش‌های انسانی نوین نیز درخور دست‌یابی است.

پدیدارشناسی که با تلاش فراوان، عمری را در راه به‌دست آوردن قانون‌های هستی می‌گذراند، بی‌آن‌که آن قانون‌ها را بداند، از آن روست که باور دارد در نظامی با قاعده‌های استوار به‌سر ‌می‌برد.

همان‌گونه که در دانش‌های پایه‌ای و پدیدارشناسی، با تلاش و اجتهاد می‌توان به قاعده‌های بسی راه‌گشا دست یافت، با عرضهٔ روش اصولی و استنباطی فقه به متن اجتماع و زیست‌بوم انسانی می‌توان حکم‌های فراوانی به دست‌آورد و در این راه، از منابع اصیل فقه نیز بهره برد؛ از این روی، موضوع‌نامک، موضوعِ بررسی‌های خود را، در آغاز راه، هرس نمی‌کند و با این پیش‌فرض که راه دست‌یابی به گزاره‌های فراگیر در این حوزه‌ها بسته است و نمی‌توان از متن جزئیات به دستورهای جهان‌شمول دست یافت، دامنهٔ آن‌ها را بسته و تنگ نمی‌سازد؛ گونه‌ای تحریم از درون.

اجتهاد حقیقی، دست‌یابی به قاعده‌های فراگیر از متن جزئیات است و برگرداندن شاخه به اصل. ریشه‌دارترین متن پیش‌روی فقه، بنابر گزارش روشنِ بن‌مایه‌های شناخته‌شدهٔ آن، کتاب، سنت و خرد، «متن آفرینش» و کتاب آفریده‌های باری تعالی است، که پژوهیدن در آن از بایسته‌های دینی در دوره خاتمیت است و از راه‌های به‌دست‌آوردن گزاره‌های فراگیر و قانون‌های سرپیچی‌ناپذیر و سامان‌بخش انسانی و بالابرنده نیروی خردورزی انسان در سلوک عقلی‌اش، با به‌کارگیری تمامی توان و توش دانشیِ او در درازای دوران‌ها، برای اندریافت ژرف (تفقه) پدیده‌ها و مناسبات انسانی.

قواعد مرسوم و متعارف فقهی، گزاره‌هایی هستند که فراگیری‌شان پیش از این که در زمین اجرا و عمل به اثبات رسد، با استدلال‌های کلامی، در بیرون از فقه، پذیرفته شده و این‌گونه، فقه را به دانشی بیش‌تر متن‌پایه دگر ساخته است، حال آن‌که، «متن آفرینش» در کنار منابع سه یا چهارگانه فقه: کتاب، سنت، عقل و اجماع، خاستگاهی است ممتاز که می‌توان با اجتهاد حقیقی، به دستورهای فراگیر بسیاری در آن دست یافت و شاخه‌های بسیاری را به ساقه و اصل پیوند داد.

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نوشته های مشابه

دکمه بازگشت به بالا