گونهای درونگرایی ساختاری – نهادی، حوزههای علمیه را، بهویژه در دوران شتابگیری فنآوریها و دگرگونیهای علمی، اجتماعی و صنعتی، سرگرم خود ساخت که نتوانستند آنچنان که باید جامعههای اسلامی را در فراگیری فنآوری و نوینسازی سویههای گوناگون زندگی و اجتماع همراه باشند و راهکارهای کارآمد گذار در این منزلگاه شهرآیینی و فرهیختگی بشر را با هزینههای کمتر و بهگزینانهتر بهدست دهند، با همه تلاشها و جانفشانیها.
رویداد دگرگونخواهی دینی در ایران و رویکرد جامعه به راهکار دین، با پشتگرمی به دستگاه فقاهت و خسته و آزرده از آزمون و خطاها و نگرشهای بشری شرقی و غربی، این گنجایی را داشت که پایانی باشد بر ژولیدگی و نابسامانی اندیشه سیاسی.
این تفویض و اعتماد و خیزش مردمان به اجرای قسط و داد، سرانجام شماری از رهبران و طلایهداران را ناگزیر به دستگاه حاکمیت کشانید، ولی آن شمار دیگر که در حوزهها و دانشگاهها ماندند، آرایش راهبردی و مدیریتی شایسته و به فراخور چنین دگرگونی پیشتازانه و گستردهای را به خود نگرفتند و در بخشهایی به عنوانهای گوناگون، پیمودن بر مدار و مسیر پیشینیان را بسنده دانسته و بایسته پنداشتند.
این پندارها، به جداافتادگی از دیگر کانونهای علمی و پژوهشی، دانشگاهی و حوزوی در داخل کشور و جهان اسلام و جهان انجامید و آبادانی و نمود علمی را از این حوزهها گرفت و آنها را در آشفتگیِ نبود پرسشهای علمی فرو برد.
هر کانون دانشاندوزی، در همکُنشی با دیگر جایگاهها و در میانهٔ ناسازگاری انگارهها و آشکارسازی اندیشهها و نگرشهای گوناگون، و پیوسته با دیدهبانی و دیدهوری جامعه و انسان که مهبط دانش اوست، میروید، میشکفد و میبالد.
مجله «پگاه حوزه»، از پسِ مجلات «حوزه»، «کاوشی نو در فقه»، «فقه اهل بیت (ع)» و اینسان اندیشهورزیهای نگارشی-رسانهای، برای آشکارسازی این نیاز و شناساندن این خوی درخود فروبرنده پایهگذاری شد.
«پگاه» بر آن بود با گزارش نوبهنو و پیاپیوستهٔ تلاشهای علمی و اندیشگی در جهان اسلام و جهان، این اندریافت را در انجمنگاههای انگارهپردازی دینی، شکوفا سازد که تنها بازخوانی و واگویهٔ تلاشهای علمی پیشینیان و غوررَسی و ژرفکاوی متنهای ریشهدار، برای به انجام رسانیدن پیمانهای پرارج و استوار، بسنده نیست و ناگزیر بایستی رهنامهٔ دانشاندوزی و بهپژوهیهای بشر را پیوسته پایید و آنبهآن با بارآوریهای آن همراه بود و برآیند فرودآیی این انگارهها و دستورنامهها را به متن جامعه، دیدهوری کرد و چگونگی روبارویی مردمان را با آن سنجید و کارآمدی قانونهای اجتهادی را در برآوری نیازها وارَسی نمود.
«پگاه» در پی بازنگری در ریشهها نبود و راهکار را در فروریزی نظام علمی و اخلاقی و بنیانگذاری نظامی نو نمیدید، بلکه میپنداشت بسیاری از کاستیها و دشواریها، برخاسته از محیط، عادتها و خوگیریهای حکمفرما بر حوزههای علمی و دانشگاهی، ناکارامدی ابزارهای پژوهشی و نبود آگاهیهای درخور از روشهای نوین پژوهش و آگاهیرسانی است.
پیشنیاز انگارهپردازی، سیر و سفر و آگاهییابی حضوری و مشاهداتی از تلاشهای علمی و جامعهسازیهای بشری است؛ و حیات حوزههای علمی، بیش از دیگر جایگاهها، در ارتباط و پیوستگی آنبهآن با دانش و یافتههای بشری است.
«پگاه حوزه» با گزارشهای نوبهنو از دگرگونیهای اندیشهگی و نخبهگانی و با شناسایی و شناساندن روشنفکران و نقشآفرینان فرهنگی و اجتماعی در گسترهٔ سرزمینهای اسلامی، بایستگی پیشگامی اندیشمندانه، عالمانه و فقیهانه در کانونهای دگرگونخواهی اجتماعی و سیاسی را به حوزههای علمیه یادآور میشد و نقشی را که این حضور آگاهانه با پیامدهای جامعهساز و حیاتبخشِ آن، در اصلاح حال حوزههای علمیه دارد، و زمینه و بستر همافزایی را که این پیوندهای نخبگانی، در بهثمر رسیدن تلاشهای تاریخی فراهم میآورد.
محوری که اگرچه با ترشروییها و مخالفتها، سرانجام واگذاشته شد، ولی چندی بعد، و با فرارسیدن بهار بیداری در گوشه و کنار اقلیم اسلامی، و اندریافت نیاز به هماهنگی کنشگران و تحولخواهانِ در عرصه و میدان، روشن شد جهتگیری سودمندی بوده و برخاسته از شناخت روشن از جهان عرب و اسلام و بر پایه پیشبینیهای راهبردی دقیق از رویدادهای فرارسنده.
سیاستگذاران این نشریه، با بهرهگیری از مجال رویکار آمدن دولتی با رویکرد فرهنگی و راهبرد تنشزدایی و گفتوگو با دیگر تمدّنها، فرهنگها و ملّتها، میدان را برای شناساندن این نیازِ رصدشده و این کاستیِ فروکاهنده، به حوزههای علمی و نیروهای جهادی آماده یافتند.
آنان دریافته بودند آشفتگی ارتباط میان مردم، نخبگان فرهنگی، دانشگاهی، فعالان اقتصادی، اجتماعی و… جهان اسلام، جداییهای سرمایهسوز، بدبینیهای فرقهای و قهرهای بیسود را در پی داشته و پیوسته، کانونهایی را نه در جهان اسلام، بهرهمند و سرشار ساخته است.
شاید همین شناخت و نیاز و دغدغه، بایستگی پرداختی درخور و نگاهی راهبردی به شبکه جهانی اطلاعات را به دستاندرکاران این نشریه گوشزد میکرد و رویکرد «پگاه» را به اینترنت در برابری با دیگر رسانههای همسان، برجسته و دیگرگون ساخته بود؛ شبکهای نهاده شده بر بنیانی کهن از آگاهی و شناخت فلسفی، و برای ارتباط و پیوستگی مردمان با یکدیگر و پاسخی به این نیاز و بایستگی دیرین، که گاه و آنِ بهرهگیری از آن فرارسیده بود.
«پگاه» در تلاش بود هر دو هفته، جویندگان باورمند دانشهای دینی را با رهآوردی از دغدغهها، نیازها، امیدها، پرسشها و گشایشها روبهرو سازد؛ به این امید که با نمایهای از کاستیها و نداریها، فزونیها و داراییهاشان، سرانجام در نگارستانِ شمارههای پیاپی، تهیگاههای پژمردگی و خوشیدگی و راههای رستگاری از آن، و کانونهای کارآمدی و گشایندگی و شیوههای دستیابی به آن، به نمایش درآید.
بیمها، امیدها و برنامههایی که از پس سالیانی اندیشهورزی رسانهای در «حوزه»، «فقه»، «فقه اهل بیت (ع)» و… اینک به «پگاه حوزه» رسیده بود.
صبر، رفق، شتابنازدگیِ برخاسته از شناخت نظامهای اجتماعی، آگاهی از ویژگیهای فطری بشر و کاستیها و برتریهایش، آزادی و نقش محوری آن در تکامل و رساندن انسان به مقصود و جدایی آن از بیپروایی، قانونناپذیری و پردهدری و بسیاری دیگر از اصول و مبناها، ویژگی راه اندیشهورزی گروه رسانهای «پگاه» بود (یا دستکم میخواست باشد).
پسندیده نیست آسودهخاطر با سرزنش و نقدی تند پایهگذاران «پگاه» را بنوازیم؛ با همه تلخکامی و تنگسینهگی که بازایستادن رسانهای از نفس، در مخاطب و فضای رسانهای و علمی پدید میآورد.
رسانه، آنگاه که میمیرد، گویی انجمنی را با خود به گورستان میبرد و رهنامهٔ اندیشهورزی و فرهیختگیشان را در غبار ناپیدایی، فرو. همانسان که با زندگیآفرینی، شادابی و نشاط همراه است، قوت غالب خردورزی مخاطبان و سبد کالای زیست باورمندانه آنان؛ پایاناش هولناک است. آب و رنگ سالیان و دورانهای بیبازگشت: جوانی، طلبگی و دانشجویی و… به آن رسانه بوده و اینک با مرگ آن، دو پیشامد ناگوار روی میدهد: گذر عمر، که گزیری از آن نیست، و آن دیگر، دشوارتر و دلخراشتر، ناپدید شدن خاطرهها و دلگذشتههای آن روزگار. گویا، خاطرهها نیز میبایست با گذر عمر، سپری شوند. اندریافتی از خلأ و تهیشدگی و گمگشتگی.
به هر روی، دست تقدیر، دوقلوهای رسانهای حوزه (آقایان عبدالرضا ایزدپناه و سید عباس صالحی) را، یکی به نهاد داوری و برچیدن (البته از برای گشودن) و چندی بعد و تا امروز، دیگری را به نهاد گشایندهٔ مطبوعات و نگارشهای رسانهای فرستاد تا در دو سوی، به اصلاحگری و پیگیری دلواپسیها در زمینه فرهنگ، ارتباطات، رسانه، اندیشه و داوری بپردازند.
امید که این مجال را گرامی بدارند.
سخن در این باب ادامه دارد.